Tuesday, February 06, 2007


او

دوست داشتنی است

ستایش را سزاوار است

من به ذات در بندم


این پریشان حالی شبم

روز خوابی روزم

داوریی شگرف دارد

من اینبار

به شهدی مسمومم

که بودش

مرا درمان است

Saturday, February 03, 2007


این روزها می گذرد
این روزها نمی گذرد
اینجا خالی است

Wednesday, January 31, 2007


برای دیدن

لازم نیست چشمهایت را تنگ کنی

دیدن نزدیک

دشوار نیست

حرفهایم سطح صیقلی دارد

Monday, January 22, 2007


دلگیر نیستم از تو

این بی قراریم سببی بسته دارد

این چشمهای نشسته

بیمارم می کند

Tuesday, January 16, 2007


وقتی مست بود

به حقیقت دلش را دیدم

و گرمایش را

چه مرتفع است

این وصف وجود تو

Monday, January 15, 2007



از قاب خیس پنجره ای
نوایی می آمد
و من روزها
در پی آن
چهره ای می ساختم
و گاهی چند
شبیه بودند به آنچه دیدم
حالا همه
نزدیکتر می نشینند
Thursday, January 12, 2006


***

امروز که این نزدیک نشسته ام
شب آن چهره ها را مرور می کنم
و روزها آنچنان است که من می خواهم
می دانم آن دختر نشسته در کنج پنجره
لطافت باران را رساند
وآسمان را
و من از پشتش عشق را دیدم
و اما را
و این من بودم

Saturday, January 13, 2007


این چهره مان همیشه نماند

گرد و غبار زمان که نشست

صاف نخواهد بود

این صورت زمان

سخت است آینه را دیدن

چندی که بگذرد

Friday, January 12, 2007


وقتی نمی دانم میزنم

این اطراف

چیزی

روی در من دارد

این روزها

خوابمان بیداری است

Thursday, January 11, 2007


در بازی
باخته ای
.اگر بیایی
مرد صدساله
روزهایی پشت سر داشته
عبایی کهنه دارد
آب و هوا او را نمی لرزاند

Monday, January 08, 2007


اگر نگاه کنی
خوب
می بینی
***
این روزها خوشبخت ترم
گرمایی حتی گاهی سبز
وقتی
همسو می شود
من شادمانم
ببین پس چقدر خوشبختم

Wednesday, January 03, 2007


این روزها
در انتظار و با فکرهای بی سبب
نمی دانمی از نوع شک می زنم
اما
می دانم هایم
همیشه از تو نور دارد
شاید هذیان این بیماری است

Saturday, December 30, 2006


چه اصرار به نیستن
بودن بند نیست
و نبودن
مرز پرواز را کجا بستن
مگر بندی در پای من است
یا پرستیدن

Friday, December 29, 2006

!!گوشه هایی از پیمان به روش اعترافات وبلاگی


با اشیا و اعمال اطرافم ارتباط فکری دارم
قبل از اینکه کاری را بکنم مواخذه می شوم یعنی قبل از اینکه آن کار به فکرم برسد مواخذه می شوم
استقلال با اتصال دارم حتی جلوی قاضی
از کسی ناراحت نمی شوم،اگر شدم می بخشم و اگر بخشیدم ...دیگر به سراغم نیایید. اگر نباشم نیستم
از آدمهایی که به زور می خواهند شخصیتی را برای خودشان جلوه بدهند که نیستند و رفتارهایشان را با آن شخصیت تخیلی توجیه کنند به شدت فاصله می گیرم
هر چی به ذهنم می رسه و می نویسم چند لحظه بعد فراموش می کنم
....چند تا دیگر هم هست ولی همین را هم
از آرش ممنون که به من پاس داد من هم به آرین پاس می دهم

Tuesday, December 26, 2006


آمده بودم
عکسهایم رفته بود
از کودکی تا به امروز
می اندیشیدم همه وقت
آنها از من نبود که خاطره آنها بود
نه برای من
که من فقط نقشی در آنها بودم
امروز
فقط دانستم
شادی امروز من
که اوباعث بود
برای آنها
از عکسها بیشتر ارزید
و من
تمام حس شادی بودم
از تو

Monday, December 25, 2006

Thursday, December 14, 2006


خانه
هوایی دارد
که روز را
می خواهی زود به غروبش رسانی
تا شب در کنارش
آرام باشی

Sunday, December 10, 2006

راه سبک نور


نگاه ساده و عمیق
به درون و اطراف
آرام و شکیبا
موازنه
و سپس گشایش
با دیدن ساده راه حل
***
بزی
چنانچه
در مرگ
جسمی باشی سبک
چون نور سفید
***
خوبیهایم را با او تقسیم می کنم
ناپسند را به راه نور بودن
عقب می زنم
سبک خواهم بود
چون وزن درونم از جسم نیست
***
فرار بار دنباله سنگین دارد
و چون در گریز است
فاصله کوتاه بار با تو
زحمت سنگینی را بیشتر می کند
***
اشیا را استفاده می کنم
بودشان آسایش است و
نبودشان هیچ
بخشایش باری از من کم می کند
سبک تر خواهم بود
***
عشق دو سمت سبک دارد
به سمت تو
که تو را آرام و آسان می کند
و سمت خودم
که من را آرام و آسان می کند
سبک خواهم بود
***
سبکی من در حضور ارزش دارد
اگر نباشم
از درون خود گریخته ام
و گریختن ترس است
***
هنر
در اینجا بودن
زندگی کردن
در امید ، آینده بودن
و نور بودن است

Thursday, December 07, 2006


حرفها ، کلمات و گاهی دست نوشته ها
می آیند ، می مانند و می روند
نه ماه زایش واژه ها
نشان از سلیس حرف اول دارد

Sunday, December 03, 2006


شراب مرا برد
مزه شراب بود یا آن چیز دیگر
کمی فکر کنم شاید بدانم
یادم بیاید
نه شراب نبود
فقط شراب نبود
طعم لذت زندگی با کهنگی شراب
گیراییش خوب بود