Saturday, June 24, 2006


این شعرها در جواب صفحه 11 و صفحه 17 کتابت است از طرف بابا
پژواک


صفحه 11


کلمات
گاهی گم می شوند
اما صدایشان می آید
صداهایی که
پاری وقتا
خوبند
و
پاری وقتا هم

نه
اما هر چند هستند
ما را می برند تا آنطرف خیال
تا مرز خاطره ها
تا آخر یادها
و در آخر
تو می مانی و من
نباید سکوت بکنی



صدایت خوبست
باشد که بشود

شبگرد 30/3/85





صفحه 17


چقدر تنهاست
این مرد
حتی اگر مردانه بگرید
هیچکس او را نمی بیند
که بخندد
نمی دانم چرا همیشه مرد ها تنها هستند ؟
یادت هست
سهراب هم تنها بود
علی هم تنهاست
شاید
همیشه باید یک جوری تنها باشیم
میدانم کسی هست که
از آن دور تر ها
صورتمان را
ببوسد



شبگرد 30/3/85
م شبگرد - محمد علی جوزی

Wednesday, June 21, 2006


به سادگی یک فکر کوتاه است
نیاندیشید، که عمق خیستان نخواهد کرد
به ظرافت یک برگ در سی و اند عمرم
آرام نگاه کنید می یابید

Saturday, June 17, 2006


به آسمان اگر نگاه کنید
مرا آبی تر خواهید یافت
دنبال چه می گردید
زمین زیر پای شما خاکستری است

Friday, June 16, 2006


از سروان آزاد
به درختان سالها
سایه تان پایدار
ریشه در خاک داریم و سر با آسمان
ما ایستاده ایم
فرهیخته تر از پیش
درگیر باد نباشید

Monday, June 12, 2006


این من شادمان
نگاهی شیفته دارد
این من چون به لمس تو می آید
به پرستش خمار است
این من
سراسیمه از زمان
به کنه می کاود
تا از شادمانی تو
به خواب رود

Sunday, June 11, 2006


کمی از تجربه به دور بود
آنان نمی دانستند
و ما
ساده
به بازی کودکانه
راه برده شدیم
اما اینجا
آسمان ما
هوایی تازه دارد
و خواهد گذشت

Friday, June 09, 2006


طعم لیکور
هوایی خنک
و اتاقی با طعم دود
و دستانت
عشق تو همه جا زیباست

Tuesday, June 06, 2006

شصت روز


دیوانه و مست می بینم
و مدهوشی در این خانه
و من می دانم
هرچه هست در اوست

Friday, June 02, 2006


قشنگ دیگر نتوانست تعبیری عاشقانه باشد
دچار هم کلمه مناسب حال من نیست
نینا
آسمانی دارد تا او

Thursday, June 01, 2006


به درون سر کشیدن
نه از روی نیاز بود
هوای درون
انجامی می طلبید از نوع وجوب


گرم یا سرد
مناسب جایی است که حضور ارزش دارد
مشام
زنده به بوی بودن است