Saturday, November 26, 2005

شاید


از عشق دور مانده ام
یا او از من
نوشتن هم درمان نیست
و الکل
و بی خوابی
شاید همان گذر قدیمی است
که گاهی سر می زند
شاید

Friday, November 25, 2005

بالا


فرق نمی کند کدام کتاب
از کدام مرد
و چرا فقط مرد
شب می خوانیش یا صبح
و شاید پنج بار
هرچه هست از درون می خوانیش
و می دانی که هست
و خوب بودن

Thursday, November 24, 2005

برف


برف دوست دارم
آره خوشگله
ولی همش میره تو چشم آدم
بریم برف بازی یه روز
چشمهات را هم من مواظبم

Friday, November 18, 2005

You're beautiful

My life is brilliant.

My love is pure.

I saw an angel.

Of that I'm sure.

She smiled at me on the subway.

She was with another man.

But I won't lose no sleep on that,

'Cause I've got a plan.



You're beautiful. You're beautiful.

You're beautiful, it's true.

I saw you face in a crowded place,

And I don't know what to do,

'Cause I'll never be with you.



Yeah, she caught my eye,

As we walked on by.

She could see from my face that I was,

Fucking high,

And I don't think that I'll see her again,

But we shared a moment that will last till the end.



You're beautiful. You're beautiful.

You're beautiful, it's true.

I saw you face in a crowded place,

And I don't know what to do,

'Cause I'll never be with you.

You're beautiful. You're beautiful.

You're beautiful, it's true.

There must be an angel with a smile on her face,

When she thought up that I should be with you.

But it's time to face the truth,

I will never be with you.

Monday, November 14, 2005

قطعه


یکی از همان روزها ما دو طرف نشسته بودیم
و یکی از همان عصرها
همان جا تو جام جم فهمیدم
قطعه پیدا شده
و شبی از همان شبها
دیدیم که دیگر قطعه ای گم شده وجود ندارد
و صبح شد
و فرداش
فرداترش
و بازهمان قطعه گم شده

Thursday, November 10, 2005

و باز من


وقتی که عاشق می شوی
و هیچ کس نمی داند
خودش هم نمی داند
و باز تنهایی
ولی ابر زیر پایت
نرم تنی میکند
و تو خوشحالی

پدر


همیشه واهمه ام
از دیده نشدن و ندیدن
و همان تقارن گرد زمان است
و شاید تنها هجومی است
چشم تر می آید و
بعد هیچ

Sunday, November 06, 2005

خواست تو


و چقدر از طراوت به دور
هوای نفسی که فقط
برای نفس بود
و من
ساده بودم

Friday, November 04, 2005

.....توی قاب خیس این پنجره ها

نینا را ندیدم ولی دوستش دارم
احساسش را و حضورش را
و هر چه که می نویسه
و آنهایی که نمی نویسه
و برای یکسال بودنش