زمستانهای سرد و طولانی تری را دیده ام
و هیچ نترسیدم از
انگارها و انگارها
قدم که بر می دارم
اندیشه ام نیست که شطرنجم
مایعم یا گاز
و هورمون
همیشه
نگاهم
به تکه پارچه ای سفید
خیره مانده است
که من تکانش می دهم
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت از دل برود هر آنکه از دیده برفت تکلیف نقطه را روشن کن payman jozi پیمان جوزی 페이만 ペイマン 払男
|