Thursday, November 23, 2006


من حجمی دارم
که سطح آن صیقلی است
و درونش هم
من دوست داشتنت و دوست داشتنم را
با حضور نشانه ها
به رنگی می دیدم
که ما می دانستیم آنروزها
من اینبار
چشمم را نبسته ام که به هر جا برود
من ایستاده ام
راه به جایی نمی برد تردید

Wednesday, November 15, 2006


این روزها هوا جور دیگری است
این روزها نا آرامیم
از دوری و دلتنگی نیست
شاید ابرها کمی نزدیکترند
یا مه
اما می دانم
چراغ من پرسو تر است

Wednesday, November 08, 2006


این پرده برود
صبحها را نزدیکتر می بینی
کمی استوارتر
شجاعت تو راهگشا خواهد بود