Tuesday, July 05, 2005

نفرین

الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای و ببینی که همه حلقه زدند دور و برش
الهی که مریض بشه ، پیغام بده که زود بیا
وقتی که آنجا برسی بسته شه آن چشمهای ترش
الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال
هیچی از آن روز نمونه بجز گلهای پرپرش
قسم می خوردی با منی ، قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرش تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرهای که به من دادی بکشی تا آخرش
الهی که یک روز خوش از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنند آن چشمهای در به درت
قسم می خوردی با منی ، قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
می خوام بدونم قدر من عاشقت است ؟ دوست دارد؟
این که رها کردی من را می ارزه به دردسرش
هرچی بدی کردی به من الهی آن با تو کند
ببینی که دیگری به جات رفته شده همسفرت
الهی که مریض بشی ، پیغام بدی که زود بیا
وقتی که آنجا برسی بسته شه آن چشمهای ترت
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه حلقه زدند دور و برش