Sunday, July 31, 2005
Thursday, July 28, 2005
باد و باران و ما
مطلب قبل را نوشتم چون یاد آن روز بارانی روی پل فردیس و روزهای برفی و بارانی همان سال افتاده بودم
Wednesday, July 27, 2005
شب بود بیابان بود ...کلیک کن و گوش کن
شب بود بیابان بود زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
یارم در آغوشم هراسان بود
از سردی افسرده و بی جان بود
در فکر غم سیمین بر خوشگل
از جسم و جان خود بودم غافل
می کوشیدم بهرش از جان و دل
می بردمش با خود سوی منزل
گیسویش از باد و باران گشته آشفته
بر مویش گویی مرواید غلطان سفته
طی شد راه دشوار آخر بر من و یار
با بوسه گرمی به او دادم
با لبهای چون غنج بر رویم زد لبخند
بردم همه رنج و غم از یادم
گیسویش از باد و باران گشته آشفته
بر مویش گویی مرواید غلطان سفته
شب بود بیابان بود زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
یارم در آغوشم هراسان بود
از سردی افسرده و بی جان بود
در فکر غم سیمین بر خوشگل
از جسم و جان خود بودم غافل
می کوشیدم بهرش از جان و دل
می بردمش با خود سوی منزل
بوران بود سرمای فراوان بود
یارم در آغوشم هراسان بود
از سردی افسرده و بی جان بود
در فکر غم سیمین بر خوشگل
از جسم و جان خود بودم غافل
می کوشیدم بهرش از جان و دل
می بردمش با خود سوی منزل
گیسویش از باد و باران گشته آشفته
بر مویش گویی مرواید غلطان سفته
طی شد راه دشوار آخر بر من و یار
با بوسه گرمی به او دادم
با لبهای چون غنج بر رویم زد لبخند
بردم همه رنج و غم از یادم
گیسویش از باد و باران گشته آشفته
بر مویش گویی مرواید غلطان سفته
شب بود بیابان بود زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
یارم در آغوشم هراسان بود
از سردی افسرده و بی جان بود
در فکر غم سیمین بر خوشگل
از جسم و جان خود بودم غافل
می کوشیدم بهرش از جان و دل
می بردمش با خود سوی منزل
Saturday, July 23, 2005
Friday, July 22, 2005
معادله
معادله بی جوابی است
حرفهایت
خنده هایت
مهربانیت
نامه هایت
و حالا
نه ریاضیات
و نه احساس
به جواب
نمی رساندش
Wednesday, July 20, 2005
عطر تو
داشتن ورزش می کردم بوی عطر تو آمد ، باور نمی کردم تو نباشی. با خوشحالی دور و برم را نگاه کردم دختر دیگری بود با بوی عطر تو . تصمیم گرفتم امشب از باقیمانده عطری که به من دادی به رختخوابم بزنم و بخوابم
Tuesday, July 19, 2005
ساعت شماته دار
هر صبح
زنگ تلفن من
ساعت شماته دار تو بود
همیشه کوک و نگران
از دور
حالا به این نزدیکی ام
کوکم نمی کنی
Wednesday, July 13, 2005
Monday, July 11, 2005
Friday, July 08, 2005
Thursday, July 07, 2005
CHAT
(7/7/2005 10:08:48 AM): barat moteasefam
(7/7/2005 10:08:50 AM): bayadam javab nadi chon mitarsi
(7/7/2005 10:09:36 AM): vali az oni ke bayad betarsi nemitarsi
(7/7/2005 10:10:28 AM): barat moteasefam
(7/7/2005 10:10:48 AM): kalayegh harche layegh
***
CHAT AZ NOE IRANI
Tuesday, July 05, 2005
نفرین
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای و ببینی که همه حلقه زدند دور و برش
الهی که مریض بشه ، پیغام بده که زود بیا
وقتی که آنجا برسی بسته شه آن چشمهای ترش
الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال
هیچی از آن روز نمونه بجز گلهای پرپرش
قسم می خوردی با منی ، قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرش تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرهای که به من دادی بکشی تا آخرش
الهی که یک روز خوش از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنند آن چشمهای در به درت
قسم می خوردی با منی ، قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
می خوام بدونم قدر من عاشقت است ؟ دوست دارد؟
این که رها کردی من را می ارزه به دردسرش
هرچی بدی کردی به من الهی آن با تو کند
ببینی که دیگری به جات رفته شده همسفرت
الهی که مریض بشی ، پیغام بدی که زود بیا
وقتی که آنجا برسی بسته شه آن چشمهای ترت
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه حلقه زدند دور و برش
بیای و ببینی که همه حلقه زدند دور و برش
الهی که مریض بشه ، پیغام بده که زود بیا
وقتی که آنجا برسی بسته شه آن چشمهای ترش
الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال
هیچی از آن روز نمونه بجز گلهای پرپرش
قسم می خوردی با منی ، قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرش تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرهای که به من دادی بکشی تا آخرش
الهی که یک روز خوش از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنند آن چشمهای در به درت
قسم می خوردی با منی ، قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
می خوام بدونم قدر من عاشقت است ؟ دوست دارد؟
این که رها کردی من را می ارزه به دردسرش
هرچی بدی کردی به من الهی آن با تو کند
ببینی که دیگری به جات رفته شده همسفرت
الهی که مریض بشی ، پیغام بدی که زود بیا
وقتی که آنجا برسی بسته شه آن چشمهای ترت
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه حلقه زدند دور و برش
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)