Saturday, December 22, 2007


تو

همیشه برای من

طعم ذغال اخته را تداعی می کنی

گاهی ترش و گس

گاه با نمک دلنشین تر

چند باری هم هسته سفت چوبینت را

زیر دندان حس کردم

اما همیشه هوس خوردنت را دارم

Thursday, December 20, 2007

It's Christmas


گاهی ساده و گاهی ابلهانه

اما عاشقانه

و نمی هراسم از بی عدالتی ها

اینجا

من کریسمس را

در خود می بینم

Saturday, December 08, 2007

Jingle Bells by BoneyM


از هر جنسی که هستم

گاز

مایع

جامد

شاید چون جیوه

هرچه

این روزها را

با شنیدن آهنگهایش

آرام می گذرانم


CHORUS:
Jingle bells, Jingle bells, Jingle all the way.
Oh what fun it is to ride in a one-horse open sleigh.
Jingle bells, Jingle bells, Jingle all the way.
Oh what fun it is to ride in a one-horse open sleigh.

Repeat Chorus

VERSE:
Dashing thro' the snow, in a one-horse open sleigh.
O'er the fields we go, laughing all the way.
Bells on bob-tails ring, making spirits bright,
what fun it is to ride and sing a sleighing song tonight.

Chorus

Repeat Chorus

VERSE:
A day or two ago, I thought I'd take a ride
And soon Miss Fanny Bright
Was seated at my side
The horse was lean and lank
Misfortune seemed his lot
he got into and drifted back, and we we've got upset

Chorus
Repeat Chorus

VERSE:
Now the ground is white,
Go it while you're young!
Take the girls tonight,
And sing this sleighing song.
Just get a bobtail'd bay,
Twoforty for his speed,
Then hitch him to an open sleigh
And crack! You'll take the lead.







Friday, November 30, 2007


این روزها

به یاد می آورم

مرور می کنم

و شاد می شوم

فردا را بیشتر دوست دارم

Wednesday, November 21, 2007


مبارز

لقبی است که هر کس

بنا به تجربیاتی که در طول دوران مبارزه اش

در هر نبردی

داشته به او تعلق می گیرد

شجاعت است اگر

در جنگ

چشمانت را باز نگه داری

Wednesday, November 14, 2007


هر که هست باشد

عاشقش هستی

به هر علتی

او می پندارد یا می گریزد

هر چه گذردعاشقش هستی

و این می ماند

دریغی نیست

Tuesday, November 13, 2007


گاهی به زبان نمی آید

گاه از وصف به دور است

صورتش

نگاهش

و آنچه که چون امروز می رسد

Friday, November 09, 2007


سوختم

رفتم تا بچه گیم

برگشتم

Saturday, November 03, 2007


نوشتن

و ننوشتن

و کرم نوشتن

و خواندن

و فهمیدن اینکه من هوس ذرت سرخ کرده کرده ام

و من تشنه خواندن

***

گاهی از اینکه هر دو نوعی به این درک رسیده ایم در خودم جا نمی شود

***

( این را باید دو هفته پیش می نوشتم )

Wednesday, October 31, 2007


زمانی یاد گرفته بودیم
شاد باشیم
آنجا
در دوران کودکی و نوجوانی
و گاهی هم تجربه کردیم
تنها هم شاد باشیم
اما نه یادمان دادند
و نه آموختیم
با هم لذت بردن را
***
حال برای ما
کنار هم بودن نقشی از زندان دارد



Friday, October 26, 2007


چقدر از نگاهت دلت را می خوانم

احساس من چقدر به صورتت نزدیک است

***

آنجا

من به ظاهر مردی عاشقم که چشمهایی بسته دارد

اینجا

این مرد ساده کدهای نگاهت را می خواند

و به سادگی و گاهی از یاس

می لرزد

***

باید بدانی

یا یاد بگیری

مرا با تکرار گذشته تناسبی نیست

جنسم چند قدمی جلوتر از زمان است

و
وابستگی اش از نوع بند نیست

Friday, October 12, 2007


و من

دوباره همان هستم

پیمانی که پوستش

جا کم دارد

و جایی که

ایستادن معنا ندارد

و زنده ام

مثل پرنده ای که

شنا را از پرواز آموخته

Thursday, October 04, 2007


نمی دانم

تمام اشتیاقم

آن است که

من همان باشم

که می طلبی

درونم آتش است

از بیرون آرام

و می دانم

ستایشت

برایم

دشوار نیست

***

این همان عاشقانه های من است

که می گفتی

Sunday, September 30, 2007

The sign of life


و

گاهی

غمگینم میسازد

هر آنچه که می گذرد

و نشانه هایی که

من می گذرم از آنها

و بعد می بینمشان

مثل

همان برق چشم زیبایی که به یک لحظه

تمام زیبایی است

ومن

سپس زنده ترم

و

من همان پیمانم

Thursday, September 27, 2007


نمی نویسی

من می نویسم

نمی خوانی

من می خوانم

می بوسم

می خواهم ببوسی

زنده ام

تا شاداب زنده باشی

پاینده

Wednesday, September 19, 2007


و به سادگی

درونت را می خوانم

خالی نیست از من

همان روزهای تنهاییمان را

می خواهم

***

It is better to have loved and lost, than never to have loved at all
In Memorium, lord Alfred Tennyson

Saturday, September 15, 2007


و آنچه جریان دارد

درون من است که

به احترام آنچه

در تو می گذرد

اینچنان بی قرار است

Wednesday, September 12, 2007


برای کمتر از یک دقیقه

در آغوشم بود

چشمانم هرچند بسته

می گشت و احساس را نگاه می کرد

این خود_ زندگی است

Thursday, September 06, 2007


تعادل در اطرافت نباشد

راز خلقت را

خوبتر می فهمی

که خالق نیز

اگر خالقی باشد

خود

ذاتی ناموزون دارد