Monday, January 30, 2006


همین اندازه فکرکردن برایش کافی بود
یکسال گذشته
حالا نباید فکر کند
نباید بیاندیشد که دیر شده

Tuesday, January 24, 2006


کناری نمی خواهم
که بنشیند برای لحظه
و لبخندی از روی زمان
سخت گرم باید باشد
تا نسوزد از من

Friday, January 20, 2006


فراموش کرده بودم
کمی شوخ طبعی
این خودش جدی است
اگر با یک چشم ببینم
چه زیباست زندگی
و لحظه ای با تو
همین

Thursday, January 19, 2006



ساده بود
ساده تر از آنچه تو می پنداشتی
برای دقیقه ای
یا بیش
و کمی احساس

Monday, January 16, 2006

تولد یک پنجره

وبلاگ من یک خواهر دارد
امروز تولد خواهرش است
هم این وبلاگ و هم من
توی قاب خیس این پنجره ها
صورتها دیدیم و حرفها شنیدیم
دوستش دارم
تولدت مبارک

Saturday, January 14, 2006

پرواز




امشب

شمع هایم را روشن کردم

و موزیک هایم

و گذشته ام را به دود دادم

بار سنگینی

چقدر سبکم امشب

Thursday, January 12, 2006

عکس


از قاب خیس پنجره ای
نوایی می آمد
و من روزها
در پی آن
چهره ای می ساختم
و گاهی چند
شبیه بودند به آنچه دیدم
حالا همه
نزدیکتر می نشینند

Tuesday, January 10, 2006

ترفند


بازی بیگانه دستی
پنج دقیقه با من بود
و رفت
و فراموش کرد
و شاید روزی دیگر
در همانجا
یا دیگر
باز بیاید پنج دقیقه باشد
و برود

Sunday, January 08, 2006

تمنا


گفت وبلاگت را می خواند؟
گفتم حتما
پرسید می داند دوستش داری
گفتم می داند ولی تقصیر من بود
اما چاره نداشتم
خودش هم می داند
باز هم می گم
دوستت دارم

Friday, January 06, 2006

اما برایت


شاید عجیب بود
اما برایت
هیچ مطمئنی را دست نگرفتم
و هیچ راه را
و دوری را
اما برایت
پریدن را تکرار
و جستن
و دوری از بود
اما برایت

Wednesday, January 04, 2006

Toronto Winter Rain


وقتی بیدار شدم
از رختخواب نمی خواستم بیام بیرون
دوش گرفتم
آمدم بیرون
بارون می آمد
نمی خواستم بروم تو
حالا تنها
دارم می نویسم