Saturday, October 17, 2009


و

باز نمی دانمی دیگر

با نبود چشمانت

که من این روزها

هر لحظه

به پرستششان می رفتم

Sunday, October 11, 2009


و نگاهش

و لمس انگشتش

و شبهای بی خوای

صبح بیدارم